چهار بدفهمی در باب سرشت انسان

 

اثر کریستوفر رایان. کاسیلدا جتا

ترجمه‌ی آرش حسینیان، مینا خبوشانی، مهدی حسینی

123 صفحه – رقعی، نیمه‌مصور، 30 هزار تومان

نشر تلنگر، 1395

موضوع: انسان‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخ، تکامل‌زیستی، باستان‌شناسی، تغذیه، پزشکی، جامعه‌شناسی

 

 

معرفی اثر:

به راستی اگر معلوم شود انسانِ ماقبلِ تاریخ (در نتیجه‌ی ترکیبی از عوامل اتفاقاً در صلح و کامیابیِ نسبی می‌زیسته است، چه؟ اگر نگوییم "دورانِ طلایی" حداقل "دورانِ نُقره‌ای" (یا "دوران بُرنزی") که بوده است. بدون آنکه بخواهیم در تصویرسازیِ آن دوران به ورطه‌ی تصوراتِ رویاگونه‌ی شبه‌بهشتی افتیم، آیا می‌‌توانیم جرئت کنیم و این احتمال را در نظر بگیریم که نیاکانِ ما در دنیایی زندگی می‌کرده‌اند که برای بیشترِ انسان‌ها، در بیشترِ روزها، همه چیز به اندازه‌ی کافی وجود داشته است؟ اکنون دیگر هر کسی می‌داند که "ناهارِ مجانی خبری نیست." اما اگر گونه‌ی انسان در دنیایی رشد و نمو کرده باشد که ناهارش همیشه مجانی بوده است چطور؟ اگر بدانیم آن سفری که ما با تن‌آسایی و فراوانی آغاز کرده‌ایم در صد قرنِ اخیر، به پریشانی، کمیابی و رقابتِ ظالمانه تغییرِ شکل داده است، آنگاه ارزش‌گذاری‌مان درباره‌ی دورانِ ماقبلِ تاریخ (و در نتیجه خودمان) چطور تغییر خواهد کرد؟

شاید باورش برای عده‌ای دشوار باشد، اما شواهدِ به جا مانده از اسکلت‌های نیاکانِ ما به وضوح نشان می‌دهند که آنها تا پیش از دورانِ کشاورزی- دام‌پروری ، هرگز قحطیِ بلندمدت و گسترده را تجربه نکرده بودند. کمبودهای غذاییِ مزمن و اقتصادهای مبتنی بر کمیابی، دستاوردهای سیستم‌های اجتماعی‌ای هستند که همراه با دورانِ کشاورزی-دامپروری ظاهر شدند.